لحظه های شیرین وصال

خاطرات من و همسرم

لحظه های شیرین وصال

خاطرات من و همسرم

سوت و کوری اینجا+حال گیری

سلام به دوستای بامعرفت و بی معرفت خودم.معلومه بعضیاتون کجایین؟این هفته که من خونمون بودم و همش تو اینترنت چرخ میزدم نه زیاد کسی بهم سر زد نه کسی آپ کرد...اینقدر این دفعه اینجا دلگیر بود که.....

از وقتی قالبا عوض کردم بعضیا نمیتونن واسم نظر بزارن...این مشکل به خاطر اینه که مرورگرشون قدیمیه...به خاطر همین من موقتا قالبا تغییر دادم تا وقتی که همه بتونن واسم نظر بزارن...فردا هم دارم میرم تهران.مثل هر هفته!تا 5شنبه هم خونه محسنینا میمونم...البته این سری تصمیم دارم یه حال اساسی از اون زن داداش تنبله ی محسن بگیریم!نمیدونم چطوری...ولی حسابشو میرسم!فعلا که مامان محسن مسافرته...هرروزی که اون جاری خوبه باشه که اون غذا درست میکنه وقتیم اون نیست محسن ...حالا این خانوم گشاد واسه خودشو بچش هم غذا درست نمیکنه میاد پایین تا شوهر من غذا درست کنه واسش بیاره ظرفای غذاشم بشوره!شما بودین کفری نمیشدین!!؟محسنم روش نمیشه حرفی بزنه دیگه....همه که مثل اون بی رو نیستن!فکر کرده ما کلفتشیم!پریشب داشتم با خواهر محسن حرف میزدم...میگفت این دفعه که غذا درست کردی شیشه فلفلا خالی کن تو غذات همچون آتیشش بزن که دیگه پیداش نشه!میگفت بگو ما غذامون این طوریه دوست ندارین نیایین!بیچاره جوش آورده بودااااااا!بگین من چطوری حال اینو بگیرم نیاد سر سفره آماده و حاضر؟

درد و دل:دلم گرفته...من آدم زیاد معتقدی نیستم البته خدا را با تمام وجودم دوست دارم و وجودشا حس میکنم ولی خوب.....خدا هیچ وقت تنهامون نمیزاره ولی الان واقعا به کمکش احتیاج دارم!خدایا گره از کارمون باز کن.....نذر کردم اگه کارمون درست بشه هر چند وقت یکبار برم بهزیستیه سمانه و واسشون یه چیزی ببرم!قبلا رفتم...جمعه هم شاید بریم!

دنبال آرامش میگردم...دوست دارم من و محسن بریم یه شهر دور!یه جایی که هیچ فامیلی نباشه...دوست دارم فقط من باشم و محسن!دوست دارم این 1 سال دوران نامزدی هم زود تموم بشه....با همه لذتی که داره بعضیا خرابش میکنن! 

برای همسرم:

امروز اینقدر مظلومانه ازم خواستی بیام که ....فردا میام عزیز دلم!میام اینقدر غذاهای خوشمزه واست درست میکنم که تلافیه این چند روز دربیاد!تازه....به هیچ کسم نمیدیم!الهی قربونت برم محسن مظلوم و آقای خودم!

نظرات 35 + ارسال نظر
دختــــــرک مــــاه نشیـــــن دوشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:51 ب.ظ http://sunset-at-the-moon.persianblog.ir

وااااااااااااااااایآخییییییییییییییییییش چشمام باز شد اون خیلی تاریک بود

چرا واقعا بعضی ها اینجوریند؟
یعنی اصلا غدا درست نمی کنه؟!

آره این طوری بهتره!منم از تاریکی بدم میاد...
نه!درست نمیکنه...خیلی پرروئه!

بانو دوشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:53 ب.ظ http://ghalebeweblog.blogfa.com/

سلام عزیز. تازه می خوام آپت رو بخونم
بعد دوباره میام
بوس

باشه عزیزم

A&M سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:59 ق.ظ http://beomine.blogfa.com

salam baran jan khubi golam?cheqad adam hersesh migire ah boro unja va3 moh3net jobran kon,behem sar nazadi fekardam pishe hamsariti

چشم عزیزم
لینکتم کردم

زهره سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:11 ق.ظ

خوب تو بگو من با ابجی کدبانوم چیکار کنم؟؟؟؟؟خب هستی دیگه.....والا اگه منم بودم غذا درست نمی کردم!!!متوجه ای که؟؟؟!!!
الهی قربونت برم اگه یه روز غذا درست نکنی اونوقت میفهمه که با شکمه گرسنش باید چیکار کنه....والا به خدا چند روزی که اونجایی یا کم غذا درست کن و خودتون زود بخوریدش که بهش نرسه یا غذا درست نکن برید بیرون یا برید خونه اون یکی جاریت....
اینجوری میفهمه که همیشه نباید بره رو آماده....باید زحمت کشید...

خودمم میدونم کدبانوام!!!فییییییییییییس
آره بابا میشناسمت(شکلک خنده)
دلم واست تنگ شده بودااااااااااااا
همه این راه ها را رفتم بازم فایده نداشت زهره جون!کم بود ولی بام اومد نشست خورد...فقط من حرص خوردم!!

A&M سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:05 ق.ظ http://beomine.blogfa.com

golam belinkam b name webam
pishe hamsari hesabi khosh begzaroooooooooooooon

پـــریــا ( آواز پــری هاااا ) سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:31 ب.ظ http://www.pariha.blogfa.com/

سلاامممم گلممم .. امااان از این جاااری خاانوم .. چه قدر تنبله هاااا ههههههه ...

خونه ی همسری خوش بگذره .. کلی غذای خوشمزه به همسریت بده و یه کااری کن جاااریت نیاد و نخوره هههه

طاعااتت قبوول ..

قالبتم خوووبه . بهتره .

خیلی تنبیله...
فقط یه روز تونستیم بی اون غذا بخوریم!!بعد دیگه اومد ....
مرسی گلم

آزاده سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:36 ب.ظ http://hamsarivaman.persianblog.com

سلام باران محسن. وااا چرا اینجوری میکنه؟ مگه این خانم چه مزیتی بر دیگران داره که خودشو بالاتر میبینه؟ لابد چرب زبونه؟ نمیدونم والا. اما این درست نیس شوهر شما غذای اوونم درست کنه. اتفاقا باید کاملا بر عکس باشه.

هیچی ...باور کن هیچ مزیتی نداره!فقط اون داره فوق لیسانس میگیره ما هممون لیسانسیم!!خیلی چیز مهمیه؟؟؟!!!!
دقیقا!منم دلم از همین میسوزه...

بانو سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:09 ب.ظ http://ghalebeweblog.blogfa.com/

سلام دوباره. نمیدونم چی بگم باران جان؟
گناه داره خب
اما خب بهتره یک جوری بهش بگی(( انشالله ما فردا دست پخت خوشمزه شما رو بخوریم)) و بعدش اضافه کنی ((مطمینم دست پختت خیلی خوبه )) یا اینجور کلمات...
مطمئنا اینطوری رنجشی پیش نمیاد البته متلک فرم نگی ها...
شاید تحریک بشه
زندگیت سرشار ارامش

چکار کنم که زبون این چیزا را ندارم!!!هر چی کلنجار رفتم نتونستم بگم!!اهههههههههههه

با تو انگار تو بهشتم سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:00 ب.ظ http://live-in-heaven.blogfa.com/

منم نمیتونم بعضی افراد رو درک کنم.
ایشالا که خودش یه جوری متوجه بشه که تو هم تو زحمت نیفتی حالشو بگیری
به خودت و آقاییت فکر کن، نذارین دیگران لحظه هاتونو خراب کنن.
تا همدیگرو دارین غم نداشته باشین،برای حرفای بقیه هم یه گوشتون در باشه یکی هم دروازه

نه اون سالهاست متوجه نشده کلا این جوری بار اومده!
بعضی چیزا را میشه ازش گذشت..مثلا همین قضیه جاریم!
ولی یه سری حرفا آدما دیوونه میکنه...دعامون کنید

غزل چهارشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:06 ق.ظ http://tameeshgh.blogfa.com

سلااااااااام عزیز دل خووووووووووودم
چطوووووووووری باران جونم؟
میخوام اینقدر کامنت بزارم که تلافی این چندروزو دربیارم
واااااااای میفهمم چه حالی داری واقعا ادم کفری میشه با اینکاره جاری شمااااااااااا!
به نظر من شما یه چندروزی غذا درست نکنین تا وقتی میاد دست خالی برگرده بعدش خودش هیکل گندشو جابجا میکنه یه چیزی واسه خودشون درست میکنه
بیچاره شوهرش!
یامیتونیین خیلی بد طعم درست کنین مثلا فلفلش یا نمکشو زیاد کنین که تا اخر عمرش ازغذاهای شما کوفت نکنهیا یاچیزی مثلا مرگ موشی به غذا بزن و مسمومش کن دیگه عمرا ازغذاهای شما بخوره

سلام جیگر من عزیز دلممممممممم
آخه خودمون که نمیتونستیم گرسنه بمونم!بعدشم پدر شوهری خیلی هواشونا داره!!نمیشه دیگه...
باید همین کارا کرد...

غزل چهارشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:12 ق.ظ http://tameeshgh.blogfa.com

سلام
حرفی ندارم میرمو میام گلم
اهان یه چیزی یادم اومد
اون وبو خوندی مخصوصا اون قسمتی که منو حرصی کرد

آره قبلا هم میخوندمش..نمیدونم کجاشا میگی؟

مریم یکی از دوستای باران جون چهارشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:04 ق.ظ

سلام عزیز دلم.
خیلی اعتماد به نفس جاری جونت خوبه که اینقدر پرو پرو میاد پایین من جات بود اول غیر مستقیم و اگر متوجه نشد مستقیم بهش چیزی میگفتم.

یعنی واقعا من موندم با این همه اعتماد به نفس..گل گفتی مریم جون!
خوش به حالت اما من زبون این چیزا را ندارم!

mary چهارشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:35 ب.ظ

ye moshkeli vasam pish umade bud.u khodet chera javb nemidi ha ha ha?shukhi kardam
khoob o khosh bashi enare aghaeit
un bande khoda ham chi midunam bachash kochike??
khoda kone b khodesh biad
shad bashi

الهی بمیرم خانومی...بازم ببخشید!
آره کوچیکه
خدا کنه

تینا پنج‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:21 ب.ظ http://hamnafase-ghesmatam.blogfa.com

باران جون سلام.
آدم خیلی حرصش می گیره اینطوری. یعنی روش میشه بیاد سر سفره بشینه؟

منم همینا میگم!واقعا وقتی با خونسردی تمام میاد دلم میخواد خفش کنم!

رویای آبی پنج‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:10 ب.ظ

عجب جاری پررویی داریا.

به نظر من بهتره آقا محسن در مورد رفتارای زن داداشش با برادرشون صحبت کنن.
چون هیچکس بهتر از شوهرش نمی تونه روش تاثیر بذاره .

شاید اگه یکم خشونت به خرج بده اوضاع بهتر شه


راستی چرا دیگه بهم سر نمیزنی باران؟

آره دیگه!
صحبت نمیکنه...اینا تو زندگیشون مشکل زیاد داشتن!حالا یه کم آروم شدن اینا میترسن چیزی بگن یه وقت دوباره دعواشون بشه!
بهت سر میزنم عزیزم

زهره جمعه 28 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:29 ق.ظ

ااااااااای جونم......دلم برام شدید تنگیده.....
میگم نمی تونی یه کاری کنی مسموم شه؟؟؟!!!!

نه آخه الان یه نی نی داره تو شکمش گناهه
منم دلم تنگیده حسابی
الان محسن داره غر میزنه که خستست...در اولین فرصت میام پیشت!

A&M جمعه 28 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:54 ق.ظ http://beomine.blogfa.com

salam azizam,khubi baran jan?khosh gozasht?jobran kardi va3 aqa Mohsen?

سلام خانومی
مرسییییییییییییی
آره بدک نبود!آره بابا بچم رنگش زرد شده بود کلی غذاهای خوشمزه واسش درست کردم...خودمم که بودم دیگه!

مهدی و هنگامه جمعه 28 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:54 ق.ظ

سلام باران جان
حرف از بی معرفتی بعضی از دوستان میزنی در صورتی که خودتم جز اون بی معرفت ها هستی
اون قدری که من میام وبت تو یه صدمشم نیومدی وب ما
اگه باور نداری برو تو قسمت نظرات همه پستهامون نگاه کن ببین چند وقت پیش تو وبمون بودی و برامون نظر دادی
وای چرا جاریت این طوریه خدا نصیب هیچ کی دیگه نکنه
چون واقعا سخته با این جور آدما سر کردن
اگه بتونی یه جوری بهش متلک بگی که متوجه کارش بشه خوبه که حساب کار خودش را بکنه

هنگامه جون خوب وقتی شما آپ نمیکنی من در مورد چی نظر بدم عزیزم!!!من قبل اینکه برم خونه همسری اومدم وبت ولی آپ نکرده بودی خانومی...شما تند تند آپ کن منم تند تند نظر میدم.اوکی!؟

A&M جمعه 28 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:47 ب.ظ http://beomine.blogfa.com

salam azizam
khob pas khoda ro shokr be hamsarit residi hesabi hamin k khodetam pishesh boodi vasash koliyeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeee kheyli hal mide

دوشیزه خانم شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:00 ق.ظ

همچنان میخونمت اما خاموش :*

غزل شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:13 ق.ظ http://tameeshgh.blogfa.com

سلااااااااااااااااام عزیییییییییییییزم
الهی من قربونت برم بارانم پس کجایی؟
دوست دااااااااااااااااارم گلم

ثنا شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:56 ب.ظ

آجی جووونم چقدر موقعیت هامون عین هم الان .. منم این روزها تا یکی حالمو میپرسه میزنم زیر گریه .. با اینکه علت های ناراحتی هامون فرق داره

آجی جونم غصه نخور .. زندگی بالا و بلندی داره .. اگر دوست داشتی و حس میکنی شنونده خوبی برات هستم و هروقت خواستی زنگ بزن خونمون باهم حرف بزنیم

پـــریــا ( آواز پــری هاااا ) شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:35 ب.ظ http://pariha.blogfa.com/

سلاام عزیزم . هممون محتاج دعااییم . حتما دعاات میکنم . تو هم منو فراموش نکن تو دعاهات ..

عزیزم همیشه زندگیاا کامل نیست .. نمیدونم دلت از چی گرفته ولی سعی کن به چیزایی که تا یک سال دو ساال قبل آرزوشو داشتی و امساال بهش رسیدی فکر کنی .. این فکرا حس خووبی به ادم میده که دیدی آرزوم براورده شد دیدی بهش رسیدم .. اینا حس خووبی به ادم میده ..

بعدشم اینجاا وبلاگته اگه کسی نیست راحت باهاش بحرفی اینجا بنویس تا اروم بشی .. با خدا هم خیلی بحرف

بوووس

mary شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:59 ب.ظ

salam azizam.chetori alan khubi?behet s midam age javb bedii
baran yadete salaye ghabl mikhasti kenare ham bashin in ruza yadet biar in ruzaro..alanam hame chi khub mishe .tu zendegit sabur bash unvaght mishe sakhtiharo tahamaol kard khoda bahate b moroore zaman moshkeat khodeshun hal mishe.to khodet dokhtare kheyli fahmidei hastii..
b hagh in shabaye aziz ishalla moshkelet dorost mishe
b yade manam bash
omidvaram shad bashii.

غزل شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:12 ب.ظ http://tameeshgh.blogfa.com

بارانم چی شده گلم؟چرا از زمین و زمان گله داری؟عزیز دل مممممممن میدونم دلت گرفته،میدونم بغض تو گلوت گیر کرده ولی نمیتونی خلاصش کنیو پرخاشگری میکنی،احساس میکنم دنبال ارامشی خو عزیزم میگی میخوام بایکی بحرفم ازشوهر نزدیکتر به ادم؟؟خوب بامحسن حرف بزن هرچی تو دلته که اروومت میکنه بهش بگو اصلا سرش داد بزن گریه کن یه کاری کن که سبک شی
الهی من قربونت برم یکم خودتو به بی خیالی بزن اینجور که تو پیش میری هیچی ازت نمیمونه هاااااااا
بازم من هستم همیشه باتمام وجودم به حرفای اجی ماهم که تکه گوش میدم
بارانم مواظب خودت باش
هیچ وقت دعا ازیادم نمیره....

A&M یکشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:38 ق.ظ http://beomine.blogfa.com

salam azizam,baran jun chi shode?chera narahati?

مهسا یکشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:05 ق.ظ http://asheghanehayemanoto.blogfa.com

باران منو یادته؟! من تو این مدت هم همیشه وبت میومدم اما نظر نمیذاشتم حالا که حرفای پست بالات رو خوندم اومدم بهت بگم قدر خوشبختیت رو بدون و نذار اتفاقای کوچیک شیرینیه زندگیتو کم کنه

معلومه که یادمه عزیزم!
میام پیشت!شماها خوشبختی را فقط تو وصال عاشقانه میبینید؟؟!!
زندگی خیلی سخت تر از اونیه که فکرشا میکنید!

A&M یکشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:39 ق.ظ http://beomine.blogfa.com

baran jan az mina(تالاپ و تولوپ قلبمkhabar dari?‏

نه خیلی وقته دیگه نمیرم وبش!

هما(دختر بهار) یکشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:56 ق.ظ http://homafingili.blogfa.com

خب خانمی عزیزم بشین برا مامانت درد و دل کن
یا همین جا تو نت بنویس و خودت را خالی کن تا سبک بشی
امیدوارم که به ارامش برسی یعنی هممون به ارامش برسیم اتفاقا رفته بودم احیا اومدی در نظرم امیدوارم که همه مشکلاتتون حل بشه

بانو یکشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:12 ب.ظ http://ghalebeweblog.blogfa.com/

عزیز کامنتم اومد؟

نه خانومی

بانو یکشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:54 ب.ظ http://ghalebeweblog.blogfa.com/

باشه دوباره میگم. واست یک قالب اختصاصی ساختم اما بعد از این شبهای عزیز ( 2 یا 3 روز دیگه) کد رو میدم بهت
اگه موافقی خبر بده
راستی هدیه است

الفی دوشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:16 ق.ظ

سلام باران جونم.اصلا حرصشا نخوریا.مهم اخلاق اقا محسنه

اونم خراب شده...اخلاقشا میگم!اوووووووف

مهشاد دوشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:02 ب.ظ http://www.aramesh71.blogfa.com

آجی جون نمیشه که فقط تماشاگر لحظه های خوب زندگی بود.
بارانم ، آجی ماهم زندگی مثل پیانو میمونه . دکمه های سیاه برای غم ها و دکمه های سفید برای شادی ها.
اما زمانی می توان آهنگ زیبایی نواخت که دکمه های سفید و
سیاه را با هم فشار بدی

مریم دوشنبه 2 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 07:19 ب.ظ http://www.ishtar72.blogfa.com

سلام خوبی؟من یه بارانومحسن دیگه تووبم دارم

زهرا یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:40 ب.ظ http://szlove1390-6371.blogfa.com

سلاااااااااااااااااااام
باران انشاالله عشقتون وازدواجتون ۱۲۰ساله بشه
سعی کن آدم معتقدی باشی
چون اول وآخرتوی خوشی وغم هیچ کس به جزخدانمیتونه
به دادبنده اش برسه
خوشبخت باشی عزیزم
بووووووووووووووووووس

ممنون عزیزم
درست میگی خانومی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد