لحظه های شیرین وصال

خاطرات من و همسرم

لحظه های شیرین وصال

خاطرات من و همسرم

احوالات بنده

سلام دوستای گل و مهربون خودم...شرمنده این چند روز نه بهتون سر زدم نه جواب کامنتاتونا دادم!هم فرصت نمیشد هم از نظر روحی بهم ریخته بودم!امشب جبران میکنم و به همتون سر میزنم!راستی نماز روزه هاتونم قبول باشه...ما که از این شانسا نداریم!یه روز خواستم روزه بگیرم ظهر که شد محسن صداش در اومد!جون نداشتم راه برم...نمیشه دیگه! 

همتون ازم خواستین صبور باشم و تحمل کنم...همتون گذشته را به یادم آوردین و ...حرفاتون درسته بچه ها ولی زندگی مشترک خیلی فرق میکنه!دوستای متاهلم حال منا بهتر درک میکردن چون خودشونم تجربه دارن!به نظر من هرچیم عاشق باشی یه جایی کم میاری دیگه!من از محسن یه توقعاتی دارم که یه چند وقتیه به خاطر خونسردیش  اونا را برآورده نکرد،حرف و حدیث خانواده ها،فشارای روحی،مشکلات خانوادگی،درگیری های کاریمون و همش تو راه بودن و ...همه و همه دست به دست هم داره بود تا من عصبی و بهونه گیر بشم!با کوچکترین بی توجهی ناراحت میشدم و ...همش اعصاب خوردی و ...محسنم اخلاقش عوض شده بود!البته ما قهرمون چند دقیقه بیشتر طول نمیکشه اما این چند وقت شدت گرفته بود...البته همسری دیشب بهم قول داد همه چی درست میشه!الانم من از نظر روحی بهترم...تصمیم دارم در اولین فرصت برم پیش یه مشاور و حسابی ازش راهنمایی بخوام!دوست دارم زندگیمون بی نظیر باشه...  

دو شبی که اینجا بودیم خلوت و تنهایی را از همسرم دریغ کردم...نمیدونم ..بحث دریغ کردن نبود ولی خوب...این بار سینا هم همراهمون اومده بود هرشب با داداشم و سینا کنار هم میخوابیدیم!صبح که میخواست بره حسرت لحظه هایی را خوردم که میتونستم تو خلوت ببوسم و بغلش کنم اما این کارا نکرده بودم!البته همه به بوسیدن وقت و بی وقت محسن عادت دارن!جلوی پدر مادرام مراعات میکنه و پیشونیه منا میبوسه!شاید میخواستم خودمو تنبیه کنم...آخه حتی اون عشق همیشگی ،اون نگاها ،اون عزیزم گفتنا همه کمرنگ شده بود!ولی حالا میبینم بدون اون لحظه ها زندگیم خیلی پوچه!همسری رفت با نگاهی که یه دنیا حسرت توش بود!دعا کنید همه چیز درست بشه. 

راستی یه نفر واسم کامنت گذاشته بود که خیلی شوهر زلیلی!!نمردیم و شوهر زلیل هم شدیم!بیچاره محسن اگه من شوهر زلیل بودم چه غمی داشت!!!!ما که اصلا این حرفا بینمون نیست... 

پ.ن:قالبم هدیه بانوی عزیزمه...بدون اینکه من ازش بخوام این کارا واسم کرد....قالب فاطمه جونم که دارم...حالا یه مدت این یه مدت اون یکی!بانوی عزیزم کارت واسم خیلی باارزش بود..مرسی گلم.راستی قالب خواستین به بانو سفارش بدین کارش عالیه!

نظرات 53 + ارسال نظر

عشقتون پایدار بچه ها

امیر یکشنبه 1 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:25 ق.ظ http://sahele-barooni.blogfa.com

سلام به دوستای گلم باران خانم و محسن جون.بابت راهنماییاتون خیلی خیلی ممنونم.موفق شدم اهنگ بذارم

کبریا یکشنبه 10 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:28 ق.ظ

سلام بارون جون

من تازه با وبلاگت آشنا شدم
خیلی قشنگ و صادقانه مینویسی

دو تا خواهش کوچولو داشتم ازت

یکی اینکه آدرس وبلاگ قبلیتو بده که بتونم با فیلتر شکن از اول نوشته هاتو بخونم،یکی دیگه اینکه اگه اجازه دارم پستهای رمزدارتو بخونم؛بهم رمزشو بدی..

مرسی ازت
همیشه خوشبخت باشی

سلام عزیزم اون وب بعد از فیلتر شدن مسدود شد!!
من نوشته های مهمم را تو این وب هم گذاشته بودم که نمیدونم چرا تو این قالب وبلاگ جدیدم باز نمیشه!قالب را عوض میکنم بخونی عزیزم
باشه گلم واست رمزا میزارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد