لحظه های شیرین وصال

خاطرات من و همسرم

لحظه های شیرین وصال

خاطرات من و همسرم

موسیقی+عاشقانه هامون

وقتی نگات میکنم دلم میسوزه....غصم میگیره!نمیدونم به خاطر تنهاییه توست یا بی وفاییه خودم!یا اون روزا میافتم....یاد روزایی که فقط من بودم و تو!یاد زمستون ۸۴!یادته؟!اون روزا من و تو همیشه با هم بودیم...قرار بود با کمک هم یه کار ـ بزرگ انجام بدیم!من بهت وابسته بودم...هرروز عشقمون به هم بیشتر میشد!با کمک تو صدای دلما آزاد میکردم....گاهی این صدا میشد یه فریاد از ته دل!من سبک میشدم...این آرامشا دوست داشتم!ما کم کم از هم دور شدیم...همش تقصیر کنکور لعنتی بود!تازه داشتم با برادرت آشنا میشدم...گرچه اون خیلی اذیت میکرد!صداش گاهی خیلی ناهنجار بود...آخه هنوز خوب با هم دوست نشده بودیم!بینمون فاصله زیاد بود...اما این فاصله روز به روز بیشتر شد و ....... 

بعدش دیگه یه آقا پسر ـ گل گلاب جیگر طلا اومد و منا واسه همیشه از شماها جدا کرد!همه روح و جسم و احساسات من شد مال ـ خودش!حتی اجازه نمیداد من دیگه بهتون دست بزنم از بس دوسش داشتم همه زندگیمو گذاشتم واسه اون!حالا اون جای خودشو پیدا کرده و خیالش راحته که جاش امنه!به خاطر همین من فرصت اینا دارم که دوباره بیام سراغ شما... 

آره...درست شنیدی...من دوباره میخوام شروع کنم!گیتار عزیزم...ویولن نازنینم...سلام! 

دوباره ثبت نام کردم کلاس ویولن!با عشق تمرین میکنم...من میتونم!میخوام برم دنبال کارای مدرک گیتارم!دوست دارم این سازا آموزش بدم! 

میدونم یه کم جا خوردین.....من همیشه با سازام حرف میزنم!اونا تو روزای تنهایی همدم خیلی خوبی واسم بودن!باید قدرشونا بدونم دیگه.... عاشق آ ک ا دم ی  گ و گ و ش م!

همسری ۴ شنبه شب اومد...این چند روز همه چی عالی بود!اینقدر عشقولی بودیم که ظرفیت عشق قلبامون پر شده بود و داشت سرریز میکرد! 

زندگانی همچنان مشکل و پردردسر میگذرد...هرروز یه فکر جدید!دیگه خیلی چیزا را بیخیال شدم..مثلا اینکه حاضرم تو شهر همسری زندگی کنم فقط محسنی یه کار مناسب و پردرآمد پیدا کنه من هر جا باشه باهاش میرم!  

برای همسرم: 

بازم مثل یه جوجه کوشولو گم شدم تو بغلت....خودمو لوس میکنم و میگم محسن دوسم داری...بوسم میکنی و میگی آره عزیزم! 

-چند تا دوسم داری؟ 

-خیلی خانومم. 

-خیلی یعنی چقدر؟ 

-خیلی یعنی زیاااااااد 

-خوب زیاد اندازه چی میشه؟از خود ـ من گنده تره! 

-آره فدات شم خیلی گنده تر 

-یعنی از خونمونم گنده تره....از خونه ما و شما و عمه فاطینا هم گنده تره! 

-آره گلم از همه اینا گنده تره!  

-خوب یعنی چقدر؟ 

-یعنی اندازه همه دنیا!  

-تو منا اندازه همه دنیا دوست داری؟!چقدر کم! 

-نه عزیزم کم نیست خیلی زیاده...میدونی همه دنیا یعنی چقدر! 

-آره میدونم یعنی اندازه تو! 

-من؟! 

-آره دیگه...همه دنیای من تویی!پس دوست داشتنتم اندازه خودته! 

-دیوووووووونه...بگیر بخواب دیگه!من تو را خیلی خیلی دوست دارم!عاشقتم عزیززززززم.میپرستمت... 

 

میدونم گاهی از بس حرف میزنم کلافه میشی...اما خودتم میگی عاشق این حرف زدنتم! 

ساعت ۱۲ ظهره و میخوام به زور بیدارت کنم!محسن تا ۳ میشمرم بلند نشی من میدونم و تو! 

۱.............۲............۳ حملهههههههه!(بوووووووق) 

-محسن بلند شو دیگه! 

۱...۲...۳حملهههههههههههه! (بووووووووووووق)داری کم کم بلند میشی.... منم هول میشم...

۱.۲.۳حملههههههههههههههه 

دیگه نمیشمرم فقط بغلتو میخوام!همش بهونه بود عشقم.....

نظرات 54 + ارسال نظر
فرزانه چهارشنبه 16 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 12:25 ب.ظ http://morgbehesht.blogfa.com/

سلام به تازگی با وبلاگتون آشنا شدم خیلی برام جالب بود
راستی وقت کردی یه سری به ما بزن خانومی
راستی یادم نرفته من رمز همه بستهاتو می خوام واقعا شرمنده
چیکار کنم حس فضولیه دیگه چی کار میشه کرد

اریانا چهارشنبه 16 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 04:09 ب.ظ http://www.aryagirl.blogfa.com

سلام دوست عزیزم
نمیدونم چرا اززمانی که وارد وبتون شدم دارم گریه میکنم
خیلی خوشحالم که دوستی پیداکردم که هم سن خودم فقط 8روز ازم بزرگتره(البته اگرلایق دوستی باهاتون باشم).
وب خیییییییلیییی خوشگلی دارین
براتون آرزو میکنم سالهای سال همینطوری مث الان عشقتون محکمو پابرجابمونه. من دوست دارم همه مطالب وبتونوبخونم اما رمز داره
خوشحال میشم به منم سری بزنید

قطره پنج‌شنبه 17 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 02:00 ب.ظ http://ghatreghatreee.blogfa.com/

هیچ جای دیگه ای باز نشد که بتونم برات کامنت بذارم..... من دوست کارینم.... قطره..... اون پست التماس دعاتو که خوندم همین جوری اشکام دونه دونه میومدن.... خیلی حال عجیبی داشت اون پستت..... آهنگ وبلاگتم که ادمو داغون میکنه....

سولماز جمعه 18 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 04:29 ب.ظ http://www.delvapa30ham.blogfa.com

خیلی وقته که میخونمت! از وبلاگ قبلیت و بعد از اون از وبلاگ غزل پیدات کردم! همیشه همینطوری بی رمز میخوندمت و بی اینکه نظری بذارم .
امیدوارم خوشبخت باشی و قدر خوشبختیتو بدونی حداقل میدونم که چه زحمتی کشیدید تا به اینجا رسیدید با خوندن وبت!
اگه دوست داشتی رمز بده وگرنه مثل قبل دنبالت میکنم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد