مطلب را گذاشتم ادامه مطلب...چون نمیخوام چشمم بهش بیفته!
تا حالا شده یه روز اینقدر کلافه باشین که دلتون بخواد بمیرین!!!
الان من همون حالا دارم.....انگار همه غم های دنیا اومده تو دلم!!هر چی مشکل ریز و درشت دارم امروز تو ذهنمه.انگار همشون بهم حمله کردن!
از اون لحظه هاست که نمیدونم احساسم به محسن چیه!
از صبح کلافه بودم حوصله درس خوندنا ندارم.....محسن ساعت ۱ زنگ زد و گفت بعد ناهار بهم خبر میده امروز میاد پیشم یا نه!از همیشه بیشتر بهش احتیاج داشتم ولی ......
۵ ساعته دارم زنگ میزنم شاید ۱۰۰ بار شمارشو گرفتم! اونجا که کار میکنه آنتن نداره و باید بره یه جای دیگه!همش ۲ دقیقه کار داره که جاشو عوض کنه....حالا زنگ زده میگه وقت نکرد زنگ بزنه و بگه امروز نمیاد! تا دلم میخواست سرش جیغ زدم و گوشی را قطع کردم!گاهی آدم چقدر بی ارزش میشه....
هیچی درس نخوندم!!
میخواستم امشب کنارم باشه و با هم آرزو کنیم.......ولی الان.......
اینقدر گریه کردم که داره حالم به هم میخوره!
گاهی دیوونه میشم....مثل امروز!!!
محسن خان این رسمش نیست..........نمیبخشمت!
بعدا نوشت :
بچه ها مرسی از حرفاتون...همتون خوب و عاقلانه حرف زدین!ولی هیچ کس نتونست بفهمه مشکل اصلیه من چیه!یعنی نتونستم درست بگم!مهم فقط اومدن یا نیومدنش نبود....اگه واقعا واسش مقدور نبود درک میکردم!!ولی مشکل جای دیگست......
اصلا بیخیال!همسری ازم خواسته امروز برم اونجا و تاآخر هفته هم بمونم!گفت روزا میفرستمت کتابخونه تا درس بخونی و شبا را با هم باشیم!آخه من تا شنبه هفته دیگه امتحان ندارم!ازم خواهش کرد برم تا کوتاهیه دیشبا از دلم در بیاره!ولی امکان نداره برم........
من دیشب تو خونه تنها بودم....اون پیش خانوادش بود!خانواده منم رفته بودن مهمونی و ....انقدر اشک ریختم تا خوابم برد!!
من همسرم و وجودشو میخواستم.....مبخواستم مثل همیشه از مشکلات این هفته واسش بگم و اون آرومم کنه!میخواستم باشه................ولی نبود و این داشت دیوونم میکرد!اون نیومد تا من درسما بخونم ولی.......من بدون دیدن اون هیچ انرژی واسه درس خوندن ندارم!
میگه تا هفته دیگه طاقت دوریمو نداره و میخواد که من برم.....امکان نداره!!بهتره یه کم عادت کنیم!!گاهی لازم میشه!
بچه ها زود قضاوت نکنین......من دختر لوس و بی منطقی نیستم!
فقط یه توقعاتی از همسرم دارم که وقتی اون انجامشون نمیده زمین و زمانا به آتیش میکشم!اینه اخلاق گند ـ من!!!
باران جونم الهی قربونت برم بخداشارژنداشتم حتی برات بتکم


خواهرجونم الهی من فدات بشم کاملا این احساستودرک میکنم شاید محسن هم دلایل خاصی واسه کارش داره بهتره زودقضاوت نکنی باشه؟شایدکاری واسش پیش اومده
این چه حرفیه زبونتوگازبگیرزودباش
اجی جونم الان عصبانی هستی داری این حرفارومیزنی یکم بگذره میفهمی که بازم محسن همه کسته
میتونی بهم بزنگی؟
سلام بارانی جونم
الهی فدات بشم من
عزیزم گناه داره محسنم
آخه چرا خودتو اذیت میکنی/
؟
اومده بودم تو وبت گفتم الان چه پست بلند بالایی گذاشتی واسه امشب اما کلی دلم گرفت
من نمیخام بین تو و داداشم دلخوری باشه بارانی
بارانی عزیز خوب شاید کار داشته...
اونم دلش میخاد پیش تو باشه
مگه بدش میاد؟
خوب نشده
نباید اونم ناراحت میکردی و از همه مهم تر خودتو
که این همه گریه کنی
الانم بشین درستو بخون
ناراحت نباش
برو یه دوش بگیر
به محسن بزنگ الان اونم کلی ناراحته تو شده
امشبو باهم آرزو کنین که من یونی قبول شم
قربونت برم من
عزیییییییییییییییزم قدرتک تک لحظات زندگیتوبدون
خوش بگذرونییاااااااااااا
منتظرخبرای خوشت هستم عزییییییییییییییییییزم
باران جونم این دفعه به خاطرمن باشه؟
دلیا نمیشه بارانننننن !
چرا اخه !
اروم باش شاید بعضی وقتا شرایط ایجاب کنه نباید که همیشه هر چیزی که تو میخوای بشه ! صبور باش عزیزم
به همه آروزهای خوبت برسی :*
سلام عزیزم میبینم که باز خودت و بی جهت ناراحت کردی عزیزم احتمالا نمیشده بیاد برای تو شاید ۲ دقیقه باشه اما تا اون بخواد دست از کار بکشه و اون محیط رو ترک کنه کلی طول بکشه که باعث ایجاد مشکل تو کارش بشه احتمال داره بعد که برات توضیح بده خودت قانع بشی و بفهمی که باز اشتباه کردی خودت رو ناراحت نکن و بشین درس بخون واسه عشق بازی همیشه فرصت داری اما واسه بعضی کارها نه اگر خدای نکرده یکی از درسهات رو بیفتی ابروت جلوی خانواده همسرت میره بعدشم دوباره یه ترم دیگه باید بشینی همون رو بخونی سختیش چندروزه یه کم تحمل کن عوضش تابستون راحتی ببخشید مثل مادربزرگهاحرف میزنم
امسال ارزوی من اینه که آرزوی تو براورده بشه.آرزویی که به صلاحته و به خدا بیشتر نزدیکت میکنه..
آرزو دارم خورشید رهایت نکند...
غم صدایت نکند....
ظلمت شب نگاهت نکند...
و حضرت دوست تو را از دل آنکس که تبش توست جدایت نکند....
اول اینکه بگم خواب دیدم وبت رو اپیدی :دی

ام بزار ببینم دخملی ما از چی ناراحته
چند روز پیش همین حس داشتم :|
حسم به عشقم نمیدونستم .. به همه مشکلاتم میفرکیدم
به قول تو یک کلام کلافه بودمـ :(
اینم که همسریت نیومد بهت حق میدم ناراحت شی :)
ولی شما اروم باش :-*
بهدمـ اینکه خانومی یه چند ساعت بخواب :)
قطعا فکرت خیلی اروم میشه ..
اونوقت راحت تر میشه اعصابت :)
باران جان عزیزم خودتو ناراحت نکن:(
خوب باید درک کنی دیگه شاید نتونسته بیاد
گریه نداره که عزیزم بشین درستو بخون :*
سلام باران جان
من کوچک تر از اونیم که بخوام حرفی بزنم
اما خانومی بهتره یه کم شوهرت را درک کنی اگه اون داره کار می کنه فکر می کنی واسه کی داره این کار را انجام میده
مطمئن باش که شوهرتم امشب می خواست در کنار تو باشه
اما خوب همیشه اون طوری که می خوای زندگی پیش نمیره
اگه تو جای من بودی چی کار می کردی که شوهرم را ماه تا ماه گاهی اوقات چند ماه میشه که نمی بینمش اما شکایتی ندارم تو باید خدا را شکر کنی که هر هفته می تونی شوهرت را ببینی حالا یه هفته که مشکل پیش میاد نمی تونید همو ببینید نباید گله کنی بهتره زنگ بزنی و با شوهرت حرف بزنی و یه شب عزیز را به کام دوتاتون تلخ نکنی
سلام بارانی
اره بهتره نری خونه محسن
بشینی درستو بخونی بهرته
یه مدتم دوری باشه بهرته هم واسه تو هم واسه محسن
هردوتون مخصوصا تو به تنهایی احتیاج داری هم به خاطر درسات هم یه خورده با خود از لحاظ فکری و روحی کنار بیای
دیگه به دیروزم فک نکن
بگو باشه؟
زود تند سریع
ببین فردا امتحان شیمی دارم ه فصلم نخوندم اما اومدم تا پیش تو باشم
ببین چقد واسم ممی
قربونت برم
بیا یه بوس بده
بشین سر درسات
خودتم میدونی که هم تو میمیری واسه محسن هم محسن واسه تو
اما این مدت خوشی زده زیر دلت
سلام باران جونم-فدااااااااات بشم من
عزیزم به نظرمن اگه میتونی دوری و دلتنگی رو تحمل کنی و درساتوخوب بخونی نرو چون بعضی وقتادوری لازمه که ادماقدرهموبهتربدونن...ولی اگه نمیتونی تحمل کنیو درس نمیتونی بخونیو وبهش نیازدازی و میخوای باهاش بحرفیو اروم شی برو و لج نکن..
گلم دیرو که تلفنی میحرفیدیم شاید چرت و پرت تحویلت دادم و نتونستم کمکت کنم ولی بخدا درکت میکردم باتمام وجودم میفهمیدم که داری چی میگی ولی بجز نصیحت و همدردی کردن کاری ازم برنمیومد..
عزیزم همه ی مردا عین همند مبینو محسن نداره که...ماهم باید درمقابل کارای اونا بی خیال باشیم وگرنه اگه فقط حرص بخوریمو گریه کنیم که زودتر پیرمیشیم-فدای تو
سلام گلی
فدات شم به خدا با تمام وجودم درکت کردم.....چون برام پیش اومده....
ایشاله که هر چه رودتر این دوریتون تموم شه به حق هین روز عزیز به زودی برین کنار هم تا دیگه از این دلخوری های کوچیک پیش نیاد...
وااااااای بارانم. باورم نمیشه پیدات کردم.
دلم برات یه ذره شده بود.
یه چند وقتی که نتونستم بیام، بعد هم هر کاری کردم نمیدونم چرا نمیشد برات کامنت بذارم، بعدش هم که این جوری شد.
وااای اگه بدونی چقدر خوشحالم که دوباره هستی.
بووووووس
میدونم چی میگی عزیزم. این که فکر کنی بهت توجه نکرده، فکر کنی کارش از تو مهمتره، یا اینکه حاضر نشده تو اون لحظه ها فقط چند دقیقه برات وقت بذاره....
همه رو تجربه کردم. اما بارانم مردا بعضی وقتا نمیدونن. حواسشون نیست که ماها چه قدر حساسیم. نشونش بده که ناراحت شدی. رک و راست اما با مهربونی بهش بگو این جور وقتا چه توقعی داری.
وقتی عاشقته مطمئن باش گوش میده.
امتحان کردم جواب میده :)
اما در مورد نرفتنت این طوری که بیشتر خودتو اذیت میکنی دختر خوب.
وقتی دلت گرفته، به بودنش نیاز داری، وقتی اونم میخواد از دلت در بیاره دیگه چی؟
باور کن بری برای خودت بهتره. نذار تو دلت بمونه اذیتت کنه.
برو تا اروم بشی خانومی.
واای چقدر حرف زدم ببخشید. فقط نظرمو گفتم.
بوووووس
salam aziize delam.omidvaram az khoda mikham alan dg khoob bashii
aroom bashe hame chiz dorost mishe.dishab shabe arezoha yadet oftadam vasat doa kardam age ghabool kone
emruz akharin ruze azmoon azmayeshim bud dg 20 ruz ta konkoor ma
khoob bashii tu emtehanatetam movafgh
باران جون منم تا حالا خیلی اینجوری شدم و میشم
درکت کردم ...گرچه برای این نظر خیلی دیر چون دیگه
رفتی سر زندگیت اما من الان تو عقدم و کاملا حستُ درک میکنم